آن زن
*
شبیه خودم نیستم این روزها
تو که نمیدانی
شبیه یک شب تاریک شده ام
یا که دریای پر موج و طوفانی
مدام از خودم سوال میکنم که هستی تو ؟
خودم جواب میدهم به خودم
سایه ای محو پنهانی
غریبه ام غریبه ای ناشناس که میکوبد
مدام بر سر خاطره هایش
از سر پشیمانی
به عکس های بی رنگ خیره میشوم
دوباره با اندوه
که این زن چگونه میخندد
چگونه در نگاهش نیست
هجوم بارانی
جواب میشنوم
تو بوده ای آری تو بوده ای آن زن
دگر شبیه دردهایت شده ای
بینوا ....نمیدانی ؟
بتول مبشری
http://www.shereno.com/30441/27050/240090.html