سینه ات وسعت سرسبزی کاج
سینه ات پهنه ی دریاست
پر از آرامش
بازکن گستره ی دریا را
سبزِ
سبزِ
جاری
من سرمازده را دعوت کن
به تمامیت این خواهش سبز
مثل سرمازده گنجشک غریبی
که مسیرش به تو افتاده
به آغوش بکش جان مرا
کاج آرامش من
تو که باشی
همه فصل
همه وقت
به تمنای حریمی که پر از سرسبزی ست
تن من می لرزد
سبز ِ
سبزِ
جاری
بازکن
گستره ی دریا را ..
بتول مبشری
سینه ات وسعت سرسبزی کاج
سینه ات پهنه ی دریاست
پر از آرامش
بازکن گستره ی دریا را
سبزِ
سبزِ
جاری
من ویران شده را دعوت کن
به تمامیت این خواهش سبز
مثل سرمازده گنجشک غریبی
که مسیرش به تو افتاده
به آغوش بکش جان مرا
کاج آرامش من
تو که باشی
همه فصل
همه وقت
به تمنای حریمی که پر از سرسبزی ست
تن من می لرزد
سبز ِ
سبزِ
جاری
باز کن گستره ی دریا را ..
بتول مبشری