خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

باید دوباره ببینم ات حتی اگر حوالی ( بتول مبشری )

 

باید دوباره ببینم ات
حتی اگر حوالی تو پیله ای نباشد
باید با تو پروانه شوم
حتی اگر حواس شعرهایم
چنان پرت چشم هایت بشود
که بیست و چهار هزار پیغمبر
برای براه آوردن گمراهی ام
معجزه های دوباره بفرستند
و نشود که نشود
باید دوباره ببینم ات
پیش از آنکه کشتی نوح راه بیفتد
و من یکی شدن را
با تو به چلچراغ ها گره زده باشم
در هنگامه ی زوج شدن بچه آهوها
باید قاصدک ها را خبردار کنم
نکند به بویی از تو مست شوند
و من خمار چشم های ارغوانی تو
جام های خالی را از میزهای چوبی کافه ها
پرتاب کنم به سنگفرش پیاده روهای ولگرد
بابد دوباره ببینم ات
من همان آفتاب گردان تنهایم
کنار دل ابرهای باران زا
ماه های جنون زده ی بی تو بودن
سالهایم را مجنون کرده اند
چنان که دیگر لیلا نماندن را باور کرده ام
باید پیش از دوباره سرک کشیدن ماه برگردی
امشب بیا ببینم ات
پیش از شروع نجوای دل ای دل کوچه باغ های عاشق
پیش از نگاه خواب نوش ستاره
بر صنوبر برهنه ی همسایه مان
پیش از خواب که مرگ است
پیش از خیالی که می آید و اشک می شود
باید دوباره ببینم ات

 

 

بتول مبشری

باید دوباره ببینم ات حتی اگر حوالی تو پیله ای نباشد( بتول مبشری )

باید دوباره ببینم ات
حتی اگر حوالی تو پیله ای نباشد
باید با تو پروانه شوم
حتی اگر حواس شعرهایم
چنان پرت چشم هایت بشود
که بیست و چهار هزار پیغمبر
برای براه آوردن گمراهی ام
معجزه های دوباره بفرستند
و نشود که نشود
باید دوباره ببینم ات
پیش از آنکه کشتی نوح راه بیفتد
و من یکی شدن را
با تو به چلچراغ ها گره زده باشم
در هنگامه ی زوج شدن بچه آهوها
باید قاصدک ها را خبردار کنم
نکند به بویی از تو مست شوند
و من خمار چشم های ارغوانی تو
جام های خالی را از میزهای چوبی کافه ها
پرتاب کنم به سنگفرش پیاده روهای ولگرد
بابد دوباره ببینم ات
من همان آفتاب گردان تنهایم
کنار دل ابرهای باران زا
ماه های جنون زده ی بی تو بودن
سالهایم را مجنون کرده اند
چنان که دیگر لیلا نماندن را باور کرده ام
باید پیش از دوباره سرک کشیدن ماه برگردی
امشب بیا ببینم ات
پیش از شروع نجوای دل ای دل کوچه باغ های عاشق
پیش از نگاه خواب نوش ستاره
بر صنوبر برهنه ی همسایه مان
پیش از خواب که مرگ است
پیش از خیالی که می آید و اشک می شود
باید دوباره ببینم ات

 

 

بتول مبشری