خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

اعتراف میکنم از دامنه های لیلا کوه ( بتول مبشری )

 

اعتراف میکنم
از دامنه های لیلا کوه که می گذشتم
دلم
برایت پر میکشید
جادوی نام عاشقانه ی لیلا بود
یا عطروحشی پرتقال های نیمه رس
دلم پرنده شده بود
به سویت
پر
می کشید ....

 

 

بتول مبشری

چگونه چشم های تو را شعر نکنم ( بتول مبشری )

چگونه چشم های تو را شعر نکنم
وقتی که واژگان غریب را هم
پناه می دهند به آرامش
چه برسد به درناهای بیتاب چشمان من ؟
چگونه شانه هایت را شعر نکنم
وقتی که شمعدانی ها را هم
به ضیافت آغوش می کشانند
چه برسد به سر کوچک من
در آن پهنای دلخواسته
چگونه کلامت را
لبخندت را
بوسه هایت را
زنگ صدایت را
صدای پای آمدنت را
شعر نکنم
وقتی که تو اینگونه حواس شعرهایم را
پرت کرده ای
باران که می نویسم
تویی که می باری
تا از برف می نویسم
یاد تو عروس دلم را سپیدپوش میکند
قهوه هایم را به یاد تو می نوشم
لیاس آبی ام را با یاد تو می پوشم
چگونه تو را
تمام تو را شعر نکنم ؟
وقتی تو
ابتدا
و انتهای
همه ی حس هایم نشسته ای ؟
چگونه تو را شعر نکنم ؟

 

 

بتول مبشری

 

 

هوای وسوسه سنگین است ( بتول مبشری )

هوای وسوسه سنگین است
مریم عذرایی در من
نجیبانه
بار برمیدارد
دوستت دارم های بی پیر تو را
ویار
عق زدن
هق هق
شانه هایم را محکم بگیر
باید خودم را بالا بیاورم
باید دوباره باکره شوم ...

 

 

بتول مبشری

شعر کوتاه قشنگی گفتم( بتول مبشری )

 

شعر کوتاه قشنگی گفتم
دوستت دا .......
بوسه هایت نفسم را دزدید
باقیش معجزه بود
در تو و حس تماشایی خود
عقد شدم
دوستت دارم و
حالا
جمله ام کامل شد
حس من
شعرترین شعر خداست ....



 

بتول مبشری

من قهوه خورده ام تلخ سکر آور( بتول مبشری )

من قهوه خورده ام
تلخ
سکر آور
اما گیج می زنم
تلو تلو می خورم
از نفس هایم شعر می جوشد
مست و پاتیل واژه ها شده ام
به برف میگویم سلام رفیق
گنجشک ها را دل می بینم
بابونه را بوسه می خوانم
به آینه میگویم
عروس میشوی زیبا ؟
ماه کی بر پیشانی ام نشست ؟
این کبوتر پشت شیشه دیروز سفید برفی نبود ؟
آه کفش های سیندرلا
یک لنگه اش اینجاست
کنار بوت های قهوه ای من نکند من ؟ ....
سرخ میشوم
چه رویایی .....
باران مرا پناه داده به عاشقی های دل کوب
چتر نمی خواهم
چرخ میزنم
چرخ میزنم
آه یادم آمد
دیشب از فنجان قهوه ی تو نوشیدم
شراب از این شراب تر ؟
شراب ناب زن افکن
عجب حس و حادثه ای
خیال کن
مرا
به آبشار بوسه های تو
غسل تعمید بدهند
عجب دل ریز .....

 


بتول مبشری

 

خیالم به تو می کشد ( بتول مبشری )

خیالم به تو می کشد
خیال دلم به دلت
هوایی میشوم
دیوانه
مست
وحشی
اسبی عنان گسیخته
دریایی طوفنده
سیلاب
سیلاب
ترا می بارم
تو را می بارم
بر شانه های خودم
بالش تنهایی خودم
دفتر شعرهای بی نشان خودم
نیستی
نمی آیی
و این سیلاب
خواهدم برد
مرا
بدون
تو
خواهد برد ....

 

بتول مبشری

اتفاق غریبی افتاد ( بتول مبشری )

 

اتفاق غریبی افتاد
امروز
بغض هزار ساله ی من
روبروی آینه شکست
زن شکسته
میان غرور آینه
چقدر
شبیه
جوانی بیگناه من بود
چقدر ...

 

بتول مبشری

گاهی از حوالی شعرهایم ( بتول مبشری )

 

گاهی از حوالی شعرهایم
عبور کن
شاید پشیمان شوی
به عطر و بوی خاطره های ناب
برگردی ....

 

بتول مبشری

یاد تو عطریست متراکم( بتول مبشری )

 

یاد تو
عطریست
متراکم
پنهان به شیشه ی دلم
دستش که میزنم
وای
دنیا
گلستان
میشود ....

 

بتول مبشری

قرار بود روزگاری عزیز دل کسی باشم ( بتول مبشری )

 

قرار بود روزگاری
عزیز دل کسی باشم
قرار بود و تمام شد
کدامین قرار پابرجاست ؟ ...

 

بتول مبشری

بار برداشته ام یادهای کسی را( بتول مبشری )


بار برداشته ام
یادهای کسی را
او را
بار برداشته ام

شب سهمگین بی ستاره ای
سال ها گذشته
سال های سال
از فاجعه ی هماغوشی با اندوه
خاطره های دور
در من مانده اند
خلاص نمی شوم
زمانه که قابله نیست
طفلی به نام عشق
لگد میزند
شکمم را
بی تاب میشوم
من خاطره های کسی را
واگویه میکنم
مدام
خیالش ویار میشود
هوس
چه میدانم
سزارین ام کنید
نه ماه به هزار سال کشیده
جراحی ام کنید
خلاص .......

 

بتول مبشری

موسم انگورهای مست( بتول مبشری )

 

موسم انگورهای مست
در گذر است
خمار چشم های پاییزی توام
هنوز
خانه ات آباد
این بار
کمی به جام چشم های
نخورده ی من
شراب سیب بریز

 

بتول مبشری