خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

امروز هم یاد تو با یک عکس بر دیوار(بتول مبشری)

 

امروز هم یاد تو با یک عکس بر دیوار
فنجان تلخی قهوه با یک پاکت سیگار

می نوشم ازاندوه چشمان تو دردی را
پُک می زنم ته مانده ی سیگار زردی را

دلتنگی ات را از نگاه عکس می خوانم
بیش از تو از هر آنچه بود و رفت حیرانم

بعد از تو هر شب در اتاقی سرد خوابیدم
بعد از تو هر شب با هجوم درد خوابیدم

بعد از تو هر شب غرق تنهایی بی آغوش 
در خلوتم بی شانه بی همدرد خوابیدم

بعد از توهر کس را تو را دیدم تو ... نمی دانی
لعنت به من لعنت به آن حس های ویرانی

من مُرده ام بردار از چشم ام نگاهت را
جاری نکن اندوه چشم داد خواهت را

با اسب غمگین نگاهت هی نکوبانم
بیش از تو از رنجی که طی کردم پشیمانم

امروز هم یاد تو با یک عکس بر دیوار
.........

بتول مبشری

 

 

امروز هم یاد تو با یک عکس بر دیوار( بتول مبشری )

امروز هم
یاد تو با یک عکس بر دیوار
فنجانی از تلخی ِ قهوه
در کنار پاکتی سیگار
می نوشم از چشمان غمگین تو
دردی را
پک می زنم
ته مانده ی سیگار زردی را
باشد بگو
دل گویه هایت را که می دانم
بیش از تو از هر آنچه بود و رفت
حیرانم
بعد از تو هر شب
با هجوم درد
خوابیدم
بعد از تو هر شب
با خیالی سرد
خوابیدم
بعد از تو من شب ها
میان قطب تنهایی یک آغوش
ویران شدم
هر فصل
بی هم درد
خوابیدم
بعد از تو هر کس را
تو دیدم
تو ...
نمی دانی
جان دادم از کابوس ِ این سگ لرزه های
سخت و طولانی
با اسب غمگین نگاهت
هی نکوبانم
بیش از تو از رنجی که طی کردم
پشیمانم
پشیمانم
امروز هم
یاد ِ تو
با یک عکس
بر دیوار ...

 

بتول مبشری