خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

من قهوه خورده ام تلخ سکر آور( بتول مبشری )

من قهوه خورده ام
تلخ
سکر آور
اما گیج می زنم
تلو تلو می خورم
از نفس هایم شعر می جوشد
مست و پاتیل واژه ها شده ام
به برف میگویم سلام رفیق
گنجشک ها را دل می بینم
بابونه را بوسه می خوانم
به آینه میگویم
عروس میشوی زیبا ؟
ماه کی بر پیشانی ام نشست ؟
این کبوتر پشت شیشه دیروز سفید برفی نبود ؟
آه کفش های سیندرلا
یک لنگه اش اینجاست
کنار بوت های قهوه ای من نکند من ؟ ....
سرخ میشوم
چه رویایی .....
باران مرا پناه داده به عاشقی های دل کوب
چتر نمی خواهم
چرخ میزنم
چرخ میزنم
آه یادم آمد
دیشب از فنجان قهوه ی تو نوشیدم
شراب از این شراب تر ؟
شراب ناب زن افکن
عجب حس و حادثه ای
خیال کن
مرا
به آبشار بوسه های تو
غسل تعمید بدهند
عجب دل ریز .....

 


بتول مبشری

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.