خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

طوفان که امدانگشت به در نزد(بتول مبشری)

 

طوفان

*

طوفان که امد
انگشت به در نزد
اجازه هم نپرسید
خروشید ...و نابود کرد
به سپبدار بلند زد 
که لانه امن گنجشکها بود
وبه محبوبه شب من
که عطر و بویش خاطراتم را تکان میداد
طوفان که امد با شب تبانی کرده بود
در ان تاریکی وهمناک پراشوب 
و دیدم که سقف خانه ام بر سرم خراب شد
و دیدم که درخت سیب حیاط کوچکم 
از درد میگریست
و شاخه هایش شکسته بود 
طوفان که امد با سیل تبانی کرده بود
تا حریر خواب جوانیم را پاره پاره کند 
طوفان شلاق به دست داشت و می کوبید
بر شانه هایم بر قلبم و بر دست هایم
طوفان که امد انگشت به در نزد
اجازه هم نپرسید 
و با خود برد خاطراتم را 
و امنیت خانه ام را 
طوفان که امد ............

 

بتول مبشری

http://www.shereno.com/30441/27050/218146.html