خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

شراب تلخ می خواهم که زن افکن بود زورش( بتول مبشری )

 


شراب تلخ می خواهم که زن افکن بود زورش
که بهر مرد و زن سخت است دنیابا شرو شورش

من امشب واژه هایم را به دست شعر خواهم داد
شرابی کهنه می گیرم ز تاکستان و انگورش

یکی رقاصه میخواهم برقصد مست و بی پروا
به گور هر چه دل بستن به جرم زخم ناسورش

رقیبم حال خوش دارد مصیبت دارد این احوال
بسوزد خانه ی قاصد از این اخبار ناجورش

نوای ساز میخواهم که با شعرم عجین گردد
بشوراند من و دل را به لطف تار و تنبورش

به سینه یک نهنگ کور بسته راه بغض من
خیالش سینه ام دریاست با امواج پرزورش

یکی یاری کند دل را سبویی جرعه ای جامی
شرابی تلخ و زن افکن به لطف شعر مخمورش

 

 

بتول مبشری