عشق
گفتم که در پناهت آرام گیرم ای عشق
در خلوت خیالت فرجام گیرم ای عشق
گفتم که با نگاهت شیدا و مست گردم
گفتم ز آبرویت من نام گیرم ای عشق
گفتم که از سر مهر راهم دهی به کویت
شاید ازآن جفاکار من کام گیرم ای عشق
حالا که چون اسیری افتاده ام به دامت
دانستم از دویدن سرسام گیرم ای عشق
بی همسفر پیاده در جاده های احساس
اما نخواهم از تو ....آرام گیرم ای عشق
بتول مبشری