خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

پرسیدی از حالم ؟ حالم پریشان است( بتول مبشری )

پرسیدی از حالم ؟ حالم پریشان است
چینی خش داری در بوفه زندان است

گل های احساسم بی بوسه و گلدان
پوسیده و پر پر در حصر این زندان

بانوی معصومی چون مریم عذرا
قدیسه ای پرشور بی ناله و سودا

خوابیده در قلبم یک لیدی پرشور
یک لیدی مادلن مست حتی کمی مغرور

گاهی زنی در من دنبال طوفان است
ژاندارکی پر شور خواهان طغیان است

در من هزاران زن در من هزاران تن
از اورشلیم تا هند کابل.. غنا ..آتن

درگیر احساسی با فعل زن بودن
درگیری سختی ست با حال من بودن

هم مرغ طوفانم هم کاکلی در باد
بی بی دل تنگی در حسرت فریاد

رقاصه ام گاهی شوریده و دل کوک
تارک به دنیایی در دیرکی متروک

دیگر چه گویم من از حال این زن نام
حوای دلتنگی با صد خیال خام

پرسیدی از حالم شیر و پلنگ و ماه
خاموشی و حسرت واگویه ی یک ...آه

 

 

بتول مبشری