همه جا هستند
گوشهی حیاط
روی کتابهایم
پشت پنجرهی اتاق
میان کمد لباسهایم
تعقیبم میکنند
هنگام رانندگی
توی آینه روبرو پیدایشان میشود
رستورانی کافهای اگر بروم
جاخوش میکنند
درست روی صندلی روبرویم
ته فنجان قهوهام هم پیدایشان میشود
و درون صفحه مانیتورم
میان قاب عکسهای ردیف بر دیوار
کنار پیاده روها
روی گلبرگهای شمعدانیم
میان خوابهایم
روی دفتر شعرهایم
دست از سرم برنمیدارند
دو چشم
دو چشم قهوهای پریشان
دو چشم قهوهای پررنگ
بتول مبشری