خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

من که فغان نمیزنم دلم فغانه میزند( بتول مبشری )

من که فغان نمیزنم دلم فغانه میزند
تاب ندارد و فغان از این زمانه میزند

ملامتش که میکنم بهانه گیر میشود
نصیحتش که میکنم دوباره چانه میزند

مرا کشانده در به در به جاده های پر خطر
چه گویمش که هر گذر دم از نشانه میزند

هوایی است و بیقرار روانه سوی کوی یار
چه سازمش که بی حیا به در شبانه میزند

حکایتی ست بین ما دلی دچار و مبتلا
که عاقبت سرمرا برآستانه میزند

 

 

بتول مبشری