خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

روسری زرد پاییز را بر سرم می کشم( بتول مبشری )

روسری زرد پاییز را بر سرم می کشم
می روم 
می روم تا محله ی قدیمی
راه مدرسه
قلعه دختر
شاهزاده محمد 
می رسم به ایستگاه اتوبوس
کوبش دیوانه وار قلبم
لرزش پاهایم
سرخ می شوم
انار می شوم
انگار ته مانده ی انگورهای شهریور 
یک جا در جانم شراب شده اند
کلاسورم
کتاب هایی که پخش زمین شده اند
نامه ای عاشقانه
و او که آنجا ایستاده
زیر باران
بارانی که امانم را بریده
اینهمه قلب صورتی تیرخورده
اینهمه نامه با برگهای قرمز و نارنجی
اینهمه خاطرات خیس
بادهای مهربان
بادهای مست پاییز
حالا 
حالا او کجاست
بی من چه می کند .....

 


بتول مبشری