خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

رفتی که بیایی دل من تاب ندارد( بتول مبشری )

رفتی که بیایی دل من تاب ندارد
دشت دل من طاقت سیلاب ندارد

گفتی که بیایی چو رسد موسم انگور
شد موسم انگور بیا چشم دلم خواب ندارد

طی شد همه شهریور و مرداد جدایی
با مهر بیا ماه عزیزی ست که هم یاب ندارد

باران بزند بر تن بی برگ سپیدار نباشی ؟
طوفنده خیالی ست که گرداب ندارد

مینای دلم در هوس مستی چشمان تو مانده
حال دل چشمان ترا جام می ناب ندارد

باید به دل حادثه ها دل بزنم تا که بیایی
این ماهی سرگشته دگر میل به مرداب ندارد

القصه قرار است که افسونگر پاییز بیاید
برگرد دلم حوصله ی گریه و خوناب ندارد

 

 

بتول مبشری