خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

دیگر نمیخواهی مرا با من مدارا میکنی ( بتول مبشری )

 

دیگر نمیخواهی مرا با من مدارا میکنی
در گیرودار رفتنی امروز و فردا میکنی

با دیگران جانانه‌ای با من ولی بیگانه‌ای
سودای رفتن داری و انکار و حاشا میکنی

داری به دل مهری دگر شوری دگر داری به سر
خواهی بگویی با دلم این پا و آن پا میکنی

با من عبوس و خسته‌ای بی اعتنا پیوسته‌ای
با او شنیدم دم به دم صحبت تمنا میکنی

افکنده‌ای در آتشم با عشق داغ و سرکشم
اما خموش و ساکتی تنها تماشا میکنی

آن دیگری یک هزره خو بد نامه‌ای بی آبرو
افسوس میدانی ولی اما و آیا میکنی

 

 

بتول مبشری