خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

دست هایت نوازش آرامش( بتول مبشری )

 

دست هایت
نوازش
آرامش
دست هایت همان بیجارهایی
که دعای باران روانه ی خواب شالیزار می کردند
دست هایت خط نوازش گل های آفتاب گردان
در مسیر نگاه خورشید
دست هایت متبرک
بگذار بگویم
میان وسعت دست هایت
یاکریم هایی دیدم که لانه ساخته بودند
و گل های آهاری که میان رنگ های صورتی و ارغوانی
وسوسه می ریختند
دست هایت همیشه راوی معجزه بود
و من از سر انگشتانت فکرهای قلب ات را رصد می کردم
و بین آن حجم سبز نوازش
سر از باغ های معلق بابل در می آوردم
یا گاهی میان افسون گردنه ی حیران
ملکه ای حریر پوش بودم
که آن وسعت دلخواسته را
دل سیر قدم می زدم
دست هایت
وای دست هایت
هزار شعر
هزار غزل
هزار آه
کفایت نمیکند
خواب هایی را
که دست های تو بیدار می کرد
دست های استوایی عزیز تو ...

 


بتول مبشری