خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

دستهای مادرم را که می بوسم ( بتول مبشری )

دستهای مادرم را که می بوسم
زیر چتر آبشار طلایی معطری
امان میگیرم از ناعطرهای مشکوک
صورت مادرم را که می بوسم
از چهارگوشه خانه ام ماه سرک می کشد
ماه می ماند و نمی رود
زمین و زمان مهربان می شود
عصای مادرم برای دست هایش بزرگ شده است
عینک مادرم مرا گاه زری می بیند
گاه سارا
مادرم کمرش خم شده است
اما هنوز از راستای درخت قامتش
مهر منتشر میکند
میان بودن های دلتنگ
دلتنگ های بودن
تمام ِ مادرم را دوست دارم
تمام ِتمام مادرم را
چقدر میان حجم شانه های نحیفش
کوچکم هنوز ....

 

بتول مبشری