تنهایی
اتوبوس دو طبقه ی غمگینی ست
که سال های سال
پر و خالی شده
از نفس ها
زمزمه ها
شتاب ها و نگاه ها
حالا هرشب در گورستان ماشین ها
خواب می بیند
راننده ای با موهای سیاه و
صدایی زبر و شاد
فریاد می کشد
پیچ شمرون
فوزیه
نبود ؟
بریم
........
بتول مبشری