خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

با جمله دردهای دهان گشاده ی دنیا معاصرم ( بتول مبشری )

با جمله دردهای دهان گشاده ی دنیا معاصرم
با کودکان همیشه گرسنه ی تنها معاصرم

با مادران نقره داغ شده با داغ های تلخ
با نوعروس های سیاه پوش در اینجا معاصرم

هم عصربا زنان خیابان ُواختلاس وُ حادثه ام
من با جماعت به اصطلاح هرزه وُ رسوا معاصرم

با مردهای هزار دل هزار خانه هزاربار رختخواب
با تن فروشی به مصرف وُ میزان بالا معاصرم

با فقر... اعتیاد... توهم... جنایت... جنون... خلاف
با آخر خط سرای سالمندی مادران و پدرها معاصرم

با دزدهای همیشه حرفه ای و گردنه هایی پر از عبور
با خانه هایی برای خواب ولی از جنس مقوامعاصرم

با تیتر درشت مجله های روز فروش کلیه برای نان
با سفره های خالی و غرور های له شده در اینجا معاصرم

بوی لجن گرفت نوشته هایم وُ حال تهوع گرفته ام
آری لجـــــــن گرفته ام و ُ( باجمیع لـــــــجن ها معاصرم )


بتول مبشری