باران که آمد
تو شعر شو من بوسه
تو بوسه شو من شعر
مرا به زیر چتر شانه های خودت پناه بده
کوتاهم اما نوک پا بلند می شوم
لبهایم به طعم بابونه خواهد رسید
برایم واگویه کن
باران
بوسه
بابونه
چه آرامشی
میان شانه های تو
دشت زاریست عطرناک
شکوه نجیب تلاقی
بوسه و باران و عطش
بگذار قد بکشم
بگذار با نوک پا بلند شوم
شاعر هم که باشی
دست آخر
منم که شاعر همیشگی
شعرها و بوسه های توام
بتول مبشری