خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

ای که با کوچ پرستو زده ای ساز جدایی ( بتول مبشری )

 

ای که با کوچ پرستو زده ای ساز جدایی
نوبت چلچله ها شد به سرت نیست بیایی ؟

به سرت نیست ببینی که یکی بَست نشسته
به مسیر گذر تو به خیالی به هوایی

 

 

بتول مبشری


ای که با کوچ پرستو زده ای ساز جدایی
 نوبت چلچله ها شد به سرت نیست بیایی؟ 

به سرت نیست ببینی که یکی بست نشسته
 به مسیر گذر تو به امیدی به هوایی 

گل به گل طاق نشاندم به خیال گذر تو
 شاید از راه قدیمی به سر مهر بیایی 

کوچه ها خلوت و خالی شهر بی شور و هیاهو
 من دل گوش به زنگیم به نویدی به صدایی 

رازقی عطرفشانده نسترن شاخه دوانده
 بوی تو پر شده هرجا صاحب خانه کجایی 

کولی خانه به دوشی فال امسال مرا دید
 گفت ای خانه ات آباد خسته اینگونه چرایی 

درد و درمان دل من قرق فاصله بشکن 
تا که بر جای بماند عادت مهرو وفایی 

ای تو هم بال پرستو وقت دل کندن پاییز
 مانده ام چشم به راهت نکند باز نیایی 

بتول مبشری