خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

اینجا به وقت عاشقی ساعت حضور توست ( بتول مبشری )

اینجا به وقت عاشقی ساعت حضور توست
دارم هی رژلب هایم را عوض می کنم
موهایم راآشفته به شانه هایم بریزم
یا مثل ملکه های باشکوه
مادرم چه میگفت ؟
میزامپلی کنم
اوه چه کلمات سختی
این پیراهن لیمویی چقدر به تنم زیباست
نه نه چشم هایت را درویش نکن
دل سیر تماشایم کن
نفس بکش جانم را
تمام عطر دیور را بر شانه و گردنم خالی کرده ام
هربار که بیایی
شهرزاد یک قصه از هزارو یک شب آغوشت خواهم شد
بگذار الهه ی ناز خیالت باشم
همیشه میگفتی
چشم های سیاه ات
اچشم های سیاه ات
آخر بلای جان من اند
یادت هست ؟
حریر صدایی از موج های کوتاه رادیوست
یا نجوای لب های توکنارلاله های گوشم
دوتا چشم سیا داری
دوتا موی رها داری
اوه خدای من
بــــــــــاران هم که مـــــــــــی بارد

 

 

بتول مبشری