آن جا که رفته ایدور استخیلی دورچنان که بادهای موسمی همبه گَردت نمی رسندوای به حال دستهای کاغذی زنیکه خیال برش داشتهبوسه های مردادی اش رازرورق بپیچدبه باد اعتماد کند ...
بتول مبشری