خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

تو را می خواهم برای همه ی بایدها( بتول مبشری )

تو را می خواهم
برای همه ی بایدها
تمام نبایدها
برای این که سال ها را به هم تحویل دهیم
برای توت تکانی های مان توی مسیر ده بالا
برای چیدن تربچه های نقلی سبد نهارمان 
تو را می خواهم
تا بنشینی و با لبخند موهایم را ببافی
و من زیر چتر نگاهت دختری چارده ساله بشوم
تو را می خواهم
برای لمس باران های بعد از این
برای اینکه لانه ی یاکریم ها را با هم نشان کنیم
برای با تو گفتن از درد دستهایم
شقیقه هایم
و نوازش جادویی انگشت هایت که نجیبانه مرهم اند
برای نمک خنده هایت وقتی که نمره ی چشمم بالا می رود
و تو عینک نزدیک بین ات را به نشان همدردی بالا می بری و می خندی
تو را می خواهم
برای اینکه اعتراف کنم زانوهایم چند وقتی ست می لرزد
برای اینکه باغچه ی کوچکمان را با هم بکاریم
اطلسی هایمان را با هم آب بدهیم
قرص هایمان را با هم بخوریم
و فنجان چای مان را به هم تعارف کنیم
تو را می خواهم 
برای شیدایی عصرهای بهار
برای دلگیری روزهای بلند تابستان
برای عبور از پاییز واندوه کوچ پرستوها
تا کنارم باشی و بگویی غصه نخوربا چلچله ها برمی گردند
تو را می خواهم
برای صبح های سرد زمستان
و دانه هایی که به گنجشک ها هدیه می دهی
تو را می خواهم برای خودم
برای اینکه تنها تو می دانی کدامین روز اولین موی سرم سفید شد
برای لبخندت که همیشه بر دیوار دلم قاب است
تو را می خواهم برای آخرین سفر
آخرین ایستگاه ....


بتول مبشری

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.