خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

سودای رفتن داشت ( بتول مبشری )

سودای رفتن داشت
مرغی که سفر را به پَرش بسته بودند
از دورها نجوایی صدایش زد
انگار کسی گفت 
آه
کوچید به سمت صدا
عمری ست میان خلنگ زارها
سرگردان مانده
بالهایش دچار خارهاست
آه میکشد
و آن دورها
باز مرغی مهاجر وسوسه می کند 
رفتن را

 


بتول مبشری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.