خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

کاش مثل سنجاقکی ظریف ( بتول مبشری )

کاش مثل سنجاقکی ظریف 
به گوشه ی دامنش چسبیده بودم
کاش بوی پیراهنش را 
لای موهایم مخفی کرده بودم
کاش سَر بچگی هایم را پیش لالایی هایش
جا گذاشته بودم
تمام دردها از آنجا شروع شد
از بیدار شدن پشت پنجره ی تنهایی
این روزها
مادرم گوشه ی خانه ی قدیمی اش
خاطره های دست دوزش را
پشت ذره بین عینک اش بزرگ می کند
و من دست به دامن خواب های کودکی 
پا به زمین می کوبم 
شاید کوچک شوم 
هم قد همان دخترک ساده با روپوش خاکستری ارمک
تا باز عطر بنفشه های آغوش مادرم
دلم را بخنداند
اما دریغ
لبخند هم پشت پرچین بزرگسالی جا مانده
مادر 
از آن سوی شهر برایم لالایی بخوان
بگذار باران سقف خانه ام را
خراب کند 
هزار گنجشک بغض 
به سینه ام حبس اند 
مادر ......

 


بتول مبشری

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.