خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

کاش از پشت کوه آمده بودی( بتول مبشری )

کاش از پشت کوه آمده بودی
با جیب هایی مملو از آویشن کوهی
با لبخندی ماه نشان
کاش از پشت کوه آمده بودی
و خورشید چشمانت را
به عینک مارکدار (دی اند جی ) وام نمی دادی
و نفس هایت بجای بوی تند ودکا بوی بابونه و ریحان می داد
کاش از پشت کوه آمده بودی
برچسب کفشهایت گالش و باران بود
و آغوش ات بجای عطر گرانقیمت ( کنزو ) پر بود از عطر مریم گلی 
کاش از آن جا آمده بودی
از سمت کبوتران کوهی
از مسیر بیجارهای متبرک
شالیزارهای بخشنده
از جایی که بوسه یواشکی نیست
زرورق نیست
بوسه را هدیه می دهند
هدیه می گیرند
کاش از پشت کوه آمده بودی
بجای کیف دیپلمات زمخت ات
کوله ای ساده بر دوشت بود با پارچه های گل گلی سفید و صورتی
و شانه هایت بجای بوی تلخ توتون کاپیتان بلَک
بوی هیزم و چای بیدمشک می داد
کاش از پشت کوه آمده بودی
بی چتر
بی کلاه
با یک لا پیراهن
و یک بغل آغوش
پیش از آنکه در هیاهوی این شهر شلوغ لعنتی گم شوی
و پیش از اینکه صدای آن زن بی احساس
مدام به جای تو بگوید
مشترک مورد نظر در دسترس نیست
نیست ...

 

 

بتول مبشری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.