خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

من از کویر می آیم میدانستی ؟ ( بتول مبشری )

من از کویر می آیم
میدانستی ؟
از همسایگی گون های اسیر خاک
از التماس و عطش خاتوک ها
دست هایم پر است از گل های کویر
گل های آدور
باران های موسمی را
تجربه نکرده ام
هرگز
با چتری بر سر دو احساس
رخوت شانه های خیسی را لمس نکرده ام
خیالم هم نمیرود
به بوسه های باران زده
لوت و نمک
شوره زار و عطش
نفس گیر و نمک گیر
واژگان همزاد من بوده اند
از همیشه تا امروز
تو اما
شمالی ترین فاصله ای
از مدار جنوبی ترین
حس کویری یک زن
تشنگی گلهای آدور زادگاهم
در برابر پامچال های سیراب حوالی دل تو
بد جور چشم را میزند
نیا که برگردی
من برای خیس شدن زیر باران
خواب خواهم رفت
خواب خواهم دید .........

 


بتول مبشری

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.