خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

چقدر گذشته مگر چقدر عاشقانه نخوانده ای( بتول مبشری )

 

چقدر گذشته
مگر چقدر عاشقانه نخوانده ای
مگر چقدر از کبوتر خانه ها دور شده ای
که این همه بوی مرثیه گرفته ای
بوی گریز
و شعر را به توپ می بندی
و سلام ها را به آب می دهی
و سمت لبخند آفتابگردان را ابری می کنی
عکس ها دروغ نمی گویند
زمانی از تو بوسه می ریخت
لیلاکوه شاهد خوبی ست
و این سوتر رودهن ِخاطره نویس
زمانی میان آه های شال و کلاهت جنون سنجاق بود
ای به داد من نرسیده
مگر چند جاده از من دوری
چند بهشت
چند جهنم
چنان دور که گلهای پیراهنم را نمی شناسی
و تب سَربندم را نمی گیری
بگذار کمی رنگ شب کلاهت به یادم بماند
بگذار این بار
دستها حرف بزنند
بگذار حرف ها حرف بیاورند
و بوسه ها بوسه
بیا و به آمدن مجال حضور بده
بگذار اتفاق ها بیافتند
فقط بگذار
ای به داد من نرسیده
ای یاغی.....

 


بتول مبشری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.