خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

نه نشد مثل شما مریم عذرا باشم ( بتول مبشری )

نه نشد مثل شما مریم عذرا باشم
زنی از عمق دلم میل هوس بازی داشت

پشت احساس خودش سنگر و چادر زده بود
پای آوارگی اش وسوسه پردازی داشت

نه نشد مثل شما لیلی شعری بشوم
که جنون دل یک قیس هوایی ش کند

طالعش یار شود طایفه ای مجنون وار
سر به حالش بزند ماه نمایی ش کند

نه نشد مثل شما بی بی یک فال شوم
شاه خاجی به سراپای دلم بُر بخورد

دست اول بشوم بی بی اقبال کسی
بختم از خواب به یک بوسه تلنگر بخورد

نه نشد مثل شما شکل کبوتر بشوم
دل به صحن حَرم و جَلد شدن نووش کنم

روی گلدسته و گنبد بنشینم دل سیر
هرچه جز حسرت پرواز فراموش کنم

نه نشد آن زن ِدر من سرِ طوفانی داشت
موج تا موج تن خسته به دریا زده بود

جلجتایی که از اعماق دلش خون میریخت
سَر یکدنده به احوال مسیحا زده بود

مثل یک بشکه ی باروت پر از همهمه بود
میل آن داشت که آتش به نیستان بزند

فصل خرمارس مرداد دلش لک زده بود
تب کند شور به اندام زمستان بزند

زن شیدایی ِ در من همه ی عمر دوید
تا یکی مثل شما باسرو پایان باشد

قسمتش بود ته قصه ی واماندگی اش
هیزم سوخته ی خشم خدایان باشد

 

بتول مبشری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.