خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

نه هوا پر از گرگ بود یک فوج سینه سرخ هراسناک( بتول مبشری )

گرگ و میش ؟
نه
هوا پر از گرگ بود
یک فوج سینه سرخ هراسناک
بر آسمان خانه ی من
افق یک دست خونین
پرواز در صف عبور پرنده ها ایستاده بود
صدای ضجه ی مادیانی که نمی زایید
و درد کلافه اش کرده بود
قاصدکی کنار گوشم گریه کرد خودم شنیدم
قاصدک لال گنگ
ترسیدم
توفان به درمی کوبید
سارها بر شاخه های کاج فلج
نگاهم را سالنامه دزدید
بیست و یکم تیر بود
روز شوم تقویم
روز ویرانی
مادیان هم مُرد
رزهای سیاه را از یاد نبریم
و دست های جوان
قبرهای تازه
کمر قاصدک شکست
یک چمدان گریه جمع کرده ام
شال سیاهم را آب کدامین رود بشوید
که آه نکشد
مندائیان مرا به صبر تطهیر کنید
به صبر
...


بتول مبشری

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.