خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

تو گوش کوچه های شهر ( بتول مبشری )

 

تو گوش کوچه های شهر
صداش آوای بارونه

کمی با بغض می رقصه
کمی با غصه میخونه

چرا اسمش شده حاجی
چرا فیروزه فامیل اش

کجا کی رد شد از مکه
خودش یا مردم ایل اش

حاجی یعنی به راهی مرد
نه یک دلتنگ آواره

حاجی یعنی که ارباب ات
هوای کارتو داره

حاجی نون داره تو سفره ش
حاجی حج رفته و سیره

نه چکه میکنه سقف اش
نه روحش درد می گیره

نگو حاجی فیروزی
کجا بردی که پیروزی

قماری بوده تو فال ات
تمام عمر می سوزی

بخون شاید که اربابت
درسته .... بز بز قندی

خرید شعراتو با حال ات
به سکه یا که لبخندی

از این پس اسمتو رد کن
به حاجی های حج رفته

عوض کن حاجی و فیروز
که اسم ات راهو کج رفته

برای لقمه ای لبخند
عمو نوروز بهتر نیست ؟

اگر چه روزت ام نو نیست
اگر چه درد تکراری ست ......


بتول مبشری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.