خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

سارها از شاخه ها پریده بودند( بتول مبشری )

سارها از شاخه ها پریده بودند
و برف
برف نجیب بلندی های میگون را پوشانده بود
و شانه های جاده زیر بارش خاطره ها درد می کشید
صدایت زدم
صدایت زدم به رسم سال های گریخته
کسی نگفت جانم
کسی نشنید
کجا مانده بودی
سرمای کدامین دی ماه
شهریور دلت را به انجماد کشانده بود
که دوباره بال های روسریم را به اشک خیساندم
دوباره به رد عبور قدم های غریبه
آه کشیدم
دوباره شال طوسی ات را دور گردنت پیچیدم
دوباره کنار دست های خالی نارون ها کاشتم ات
دوباره برگشتم
کلافه
تنها
و برف شهادت داد
آمدم
به سر آمدم نبودی
نه ....

 


بتول مبشری

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.