من خواب بودم خوابهی هیانگارهزار غریب به راه ماندهبه عمق جان ام نشستهآوازهای دشتی می خواندندغریبی وُ جدایی وُ غم یارخواب از سرم پریدبرفبرف باریده بودغم یار....
بتول مبشری