خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

درمن یک کولی سرکش ( بتول مبشری )

درمن یک کولی سرکش
بیدار می شود
هر طلوع تکراری خورشید
که دیوانه وار
میل به طغیان دارد
علیه تمام قوانین ظالمانه ای که
هر روز
خورشید نویس می شود
از اجباری دلهای تنگ بگیر
تا شوق مرده ی دست هایی که
در سقوط گرمی دستان دیگر
مرده اند
و نیز
لبهایی که محتاج به بوسه های نداده و نگرفته اند
در من یک اسب چموش
شیهه می کشد
می خواهد لگدکوب کند
قوانین ناعادلانه ای را
که زیرشان امضا شده
(درد)
و مهر خورده
باز هم
(درد)
و یال هایش را
چنان به بازی بادها بسپارد
که زنان سرزمینم
حریر موهای شان
در آرزوی این باد بازی
یائسه می شوند
فصل تا فصل
در من یک زن عاصی
در من یک شورشی
در من یک نافرمان
در من یک خمار سگ اخلاق
در من یک زن
با روحی ترک خورده
در من ....

 

 

بتول مبشری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.