خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

این دست ها که تو را می خواهند( بتول مبشری )

این دست ها که تو را می خواهند
این قلم که تو را می نویسد
این خاطره ها که اشک می شوند
این اشک ها که تمام نمی شوند
این گلدان رسوای گل شب بو
این سیگار کِنت بی معرفت که نمی سوزد
می سوزاند
این قرص خواب های لعنتی که خوابشان نمی برد
این قاب عکس که خیره مانده بر بی تابی من
این فنجان لب پریده ی قهوه
این پنجره که رد انگشت هایت
این گردن بند فیروزه که رد بوسه هایت
این آباژور قدیمی که سایه ی شانه هایت
چقدر همدست داری
که هر شب
هر شب
مرتکب می شوی
بی خوابی مرا .....

 

بتول مبشری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.