خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

مجنون بنشین خاطره ها را بنویس ( بتول مبشری )

 

مجنون
بنشین
خاطره ها را بنویس
یک سینه پر از بغض صدا را بنویس
بگذار بهانه ها هوایی بشوند
از حادثه ها به شعر راهی بشوند
آن ابن سلام عاشق زار
کجاست ؟
مجنون خرابُ مستُ بیمار
کجاست ؟
قیسی که قبیله را رها کرد
چه شد
شوریده سر غریبُ شبگرد چه شد
بعد از تو
فقط صدای پای لیلی
فریاد خروش ِ
های های لیلی
لیلای تو را قبیله از خود راندند
گنجشک تو را کلاغ ها تاراندند
رفتی پی یک کلاه
سر آوردی
حالا که شکستی ام خبر آوردی
این لیلی دل پریش
لیلای تو نیست
چینی شکسته ای ست
کالای تو نیست
مجنون
اگر از قییله ردی دیدی
یا ابن سلام را خبر پرسیدی
با او بگو
از سراب حال ِ لیلی
از آخر قصه ی محال لیلی
القـــــــــصــه
بگو که ما بریدیم زهم
این عشق جنون بود
نرسیدیم به هم ...

 

بتول مبشری


پ: ن..... بعد ازچندباره شنیدن شعر و دکلمه زیبای آقای علیرضا آذر
لیلی بنشین خاطره ها را رو کن.......

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.