سال ها گذشته اند
سالهای حادثه
سال های گم شدن به دست ِ
عـــــــــشق
عشق این حکایت مدام
عشق این مدام ِ
فتنه گر
سال های بوی یاس ُ طعم سیب
سال های بوسه های دربدر
خوب من کجای روزگار مانده ای بگو
یا بگو بدون من چه می کنی ؟
من بدون تو
هنوز
راهی شبانه های خلوتم
راهی حضور ماه
بر تن جنون شب
رهسپار کوچه های سنگی ندامت ام
تو
بگو بدون من چه می کنی ؟
خواب می روی هنوز ؟
شعر پرسه میزنی ؟
بر لبان دیگری
وااای بوسه میزنی ؟
من بدون تو ولی
سال ...هاست ....زنده ام ....
لیک زندگی ؟
حـــــــــــــــــــــــــرام
بتول مبشری