خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

آن زمان ها که مرا با تو سروکاری بود( بتول مبشری )

آن زمان ها که مرا با تو سروکاری بود
رسم تو شیوه ی شیرین وفاداری بود

نه خیالت به تماشای نگاهی می رفت
نه دلت در هوس چشم شررباری بود

ساعت حوصله ات کوک به وقت دل من
دل و جانت همه در حسرت دیداری بود

نه به خلوتکده ی آن دگری راهت بود
نه هوایت به سرهر درو بازاری بود

میگذشتی زدل حادثه ها تا دل من
چه خطرها که نکردی و چه انکاری بود

آن زمان ها همه رفتند تو رفتی و گذشت
خاطرم سوخت از این قصه که تکراری بود

ورق عشق که بُرخورد به حکمی تازه
بی بی دل به کُما رفت که اجباری بود

شاه آس دل من خاطره ها می کوبند
ورنه یادآوری درد ؟ چه اصراری بود

 

بتول مبشری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.