معجزه کن
ای بانی اتفاق های نجیب
حالم جهنم است
کمی بهشت بیاور
چشم هایم که هیچ
باید به لطف مهربانی دستهای تو
نوازش پُرم کند
امروز نشان سرگشتگی هزاران بوسه ی آواره را
بادها به نوازش آغوش شریف تو
مسیر تا مسیر کشانده اند
راهم ببر به فصل های گرم نوازش
به دل تپیدن های مدام
راهم ببر به هی پرو خالی شدن
به چشم به دست به نگاه
حالم جهنم است
مستم بکن
با عطر خوب سیب ِ همان بهشت موعود
آغوش ات ....
بتول مبشری