خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

ی اعتنا رد میشوی یعنی نمی بینی مرا ( بتول مبشری )

بی اعتنا رد میشوی یعنی نمی بینی مرا
یعنی صبور و ساکتی بی اعتنا بی اعتنا

می بینمت مثل شبح از دورها رد میشوی
از دور می پایی مرا نزدیک تر سد می شوی

در حسرت لبهای من لبهات پرپر میزند
لیکن غرور کور تو یک ساز دیگر می زند

یعنی نمیخواهی مرا ؟ این طنز را باور مکن
اتش که گیراندی تمام .. ویرانه خاکستر مکن

آخر تو کی هستی مگر پیغمبری ؟ شهزاده ای ؟
نه جان من شاید فقط یک اتفاق ساده ای

روزی به مسلخ میکشم این اتفاف ساده را
یادم تو را یادت مرا این خط و این هم ....ای خدا

شاید شبی در خلوتی سوزاندمت آدم شدی
هم جمع بستی با تنم هم با غرورت کم شدی

حالا برو پنهان بمان پشت تمام سایه ها
دیوانه جان این حال تو یعنی که میخواهی مرا

یعنی که بوی عطر من آشوب کرده حالت ات
یعنی تصاحب کرده ام جغرافیای قامتت

درگیر احساس منی یعنی دچاری بینوا
کوی علی چپ بسته شد گم میشوی تا ناکجا .....

 

 

بتول مبشری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.