سایه ای در قفای تو می آید
پا به پا ... پا به پای تو می آید
به عبور قدم های تو دل داده
خسته از بهانه های تو می آید
فصل های دل اش طی شده بی تو
در مسیر فصل های تو می آید
مانده از روزگار و مانده هم از تو
دربدر به خاطره های تو می آ ید
یک هوا یک دم از تو غافل نیست
بی صدا پی ِ صدای تو می آید
گاه باران که رهسپار خیابانی
بی نصیب چترهای تو می آید
این نفس بریده ِ بلا کشیده زنی ست
نیمه جانی ست از جفای تو ....می آید
بتول مبشری