من معجزه ی توام
باور نمی کنی ؟
خاتون آرامش تو
شاعر چشمهای تو
بانوی مهتاب نشان شبهایت
باور نمیکنی ؟
اخم و سرگرمه های تو
با من بوسه می شود
قهوه تلخ چشمان تو
با ترکیب عطرنارنج دستهای من
صبح ات را بخیر می کند
صبحم را بخیر می کند
منتشر که می شوم میان بازوانت
پیراهن ات
زمستان تنت گر میگیرد
سبز میشوی
جوانه میزنی
آغوش سخاوت نارون می شوی
من معجزه ی تو ام
یعنی هنوز هم
باور
نمیکنی ؟ ......
بتول مبشری