امروز آبستن همه ی یادهای توام
اگرچه اینجا روز باشد
تورنتو شب
یا خورشید داغ کرمان
برفهای منجمد کانادای یخ زده را
نتابد و آب نکند
من درد می کشم
این طفل پا به ماه
یادگار توست
در بطن اندوه زنی از گذشته های دور
زنی که خاطره های چهار درد
امان دلش را بریده اند
فریاد میکشم
آهاااا .........ی
شاید تو بشنوی ...
بتول مبشری