خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

رنگ آهو زده ام بر عطش چشمانم( بتول مبشری )

رنگ آهو زده ام بر عطش چشمانم
تا ببینی و دلت پر بکشد آب شود

به تنم عطرِ اقاقی زده ام با گل یاس
که بنوشی و دلت خسته و بیتاب شود

** **
این همان پیرهن آبی ِدلخواه تو بود
که نشسته به سراپای تماشایی من

گل مویی که ره آوردِ تو بود از سفرت
جاگرفته به سرِ سرکش و سودایی من

** **
قصد کردم که به جادوی نگاهم امروز
شعله ای سخت به چشمان خرابت بزنم

جام لب های هوس نوش لبان ِتو شوم
طعمی از بوسه به هر پیکِ شرابت بزنم

** **
تو هم امروز برایِ دلِ من ماه بپوش
شال طوسی و کت ِطوسی دلخواه بپوش

یک بغل نرگس خوشرنگ بغل گیر و بیا
مرد خوشبخت ! کمی مستی بیگاه بپوش

** **
ساعت ِ هفت که شد وقتِ قرار من و تو
شعر و لبخند و غزل مایه ی کار من و تو

هر چه از جنس نوازش به دلت بود بیار
بوسه و اشک کمی بعد فرار من و تو .....

** **

 


بتول مبشری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.