خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

آتشفشان کوه تفتان ( بتول مبشری )

 

آتشفشان کوه تفتان
میان چشمان تو
گدازه هایش حواله ی جان من
نگاه که میکنی
من ذوب میشوم
سقوط میکنم
میان قطب تنهایی همین آغوش
دست هایت را به من بده
راه دوری نمی رود
میان دگمه های پیراهنم
جرقه میزند
شعله می کشد
نفس هایت را به من بده
راه دوری نمی رود
می پیچد میان گیسوان و شال فیروزه ای ام
آتش می گیراند
مشتعل می شوم
من سردم است
من سردم است
مثل شبهای یخی قلعه هفت دختران
قندیل بسته ام
و میدانی
تا تو نیایی
هرگز گرم نخواهم شد ..

 

بتول مبشری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.