خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

زن بودن من مایه ی اعدام حالم شد (بتول مبشری)


حوای تنها
*
زن بودن من مایه ی اعدام حالم شد
حالی که باید بوی سیب و اطلسی می داد
بیچاره حوا هم یهشت اش را جهنم کرد
وقتی که حالش معنی دلواپسی می داد
**
حوای ِ مادر آدم اش را بی هوا گم کرد
بیعت به شیطان کرد با یک حس تو خالی
از میوه ی ممنوعه چید و ُ دل به دریا زد
تا وسوسه تا گم شدن تا عشق پوشالی
**
دلتنگم از احساس های خسته ی یک زن
از دل سپردن دل طپیدن سخت بیزارم
حوای بی آدم بدون گندم و سیب ام
شیطان بیا با بیعتی از نو که بیمارم
**
یکبار دیگر در تنم وسواس جاری کن
این بار اما آدمی هم پای رفتن نیست
ارزانی و نوش تو بادا این بهشت ای مرد
گور دل حوا ی تو این من دگر زن نیست


بتول مبشری

http://www.shereno.com/30441/37271/316509.html

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.