هنرپیشه
دلم را سپردن به تو ننگ بود
تو جنس دلت اهن و سنگ بود
دل ناکست قصد تاراج داشت
خیال فزون خواهی و باج داشت
من ساده دل زود رامت شدم
اسیر دروغ کلامت شدم
به پایت دلی پاک انداختم
چه حاصل از این عشق ....من باختم
چه بیهوده در پای دل سوختم
از ان اتشی که خود افروختم
گمان برده بودم که یار منی
خراب دل بیقرار منی
ندانسته بودم که بی ریشه ای
که بازیگری یا هنرپیشه ای
کنون رفته ای با کسان دگر
برو سهم تو ناکسان دگر
تو روباه مکار حیلت گری
کنون مکر کن با دل دیگری
بتول مبشری
http://www.shereno.com/30441/27050/222410.html