خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی
خوشه های شعر(بتول مبشری)

خوشه های شعر(بتول مبشری)

شعر و ادب پارسی

جا مانده بودم مادرم من از پناه دامن ت( بتول مبشری )

جا مانده بودم
مادرم
من از پناه دامن ت جا مانده بودم
در وسعت بی انتهای بیکسی
انگار تنها مانده بودم
گم کرده بودم
بوی گندم زار دستان تو مادر
چون تشنه ای
دور از خیال طعم دریا مانده بودم
آغوش تو تنها حریم حرمت آلاله ها بود
من در سراب حسرت
آغوش های سرد و رسوا مانده بودم
عطر لطیف اطلسی های تنت را
تشنه بودم
لیکن هراسان در مسیر آدمک ها
مانده بودم
دلخسته ام مادر
از این تندیس احساس
یخ بسته از حسی که هر دی ماه
اینجا مانده بودم
گرمای احساست نگیر از من تو مادر
سردم از آن روزی
که از دستان مردادی تو
جا مانده بودم

 

بتول مبشری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.